نویسندگان: سمیه امامی(1)
مهدی راثی(2)



 

چکیده

«دین» و «جنسیت» از مهم ترین ابعاد هویت هر فردی هستند که با فرآیند جامعه پذیری شکل می گیرند. جنسیت، مفهومی جامعه شناختی است و به رفتارها و ویژگی های شخصیتی و انتظارات مرتبط با جنس زیستی فرد، در یک فرهنگ معین گفته می شود. این ویژگی ها را از طریق فرآیند جامعه پذیری و کنش های اجتماعی آن می توان آموخت.
دین و رسانه از ابزارهای مهم جامعه پذیری افراد به شمار می روند؛ زیرا در شکل گیری هویت جنسیتی افراد نقش مهمی ایفا می کنند. تلویزیون در جایگاه رسانه ای صوتی و تصویری، با جذب مخاطبان بیشتر، از اثرگذارترین رسانه ها محسوب می شود و نقش آن در جامعه پذیری افراد، بیشتر از دیگر رسانه هاست. هدف این مقاله، بررسی ویژگی ها، رفتارها و نقش های جنسیتی نمایش داده شده در مجموعه های تلویزیونی منتخب سیمای جمهوری اسلامی ایران و مقایسه ی آنها با ویژگی های جنسیتی مطرح شده در اسلام است. در این مقاله با استفاده از دیدگاه های گوناگون در حوزه جنسیت، رسانه و دین، از جمله آرای گافمن و بم به تحلیل محتوای مجموعه های تلویزیونی منتخب می پردازیم.
نتایج به دست آمده نشان می دهد در مجموعه های تلویزیونی، بیشتر از نقش ها و ویژگی های جنسیتی قالبی و کلیشه ای مردان و زنان استفاده می شود. زنان، بیشتر در موقعیت های خانوادگی و مردان در موقعیت های بیرون از خانه نمایش داده می شوند. مردان بیش از زنان در نقش های اصلی حضور دارند. مردان با ویژگی هایی همچون استقلال، سلطه، قاطعیت، خطرپذیری و زنان با ویژگی هایی مانند فرمان بُرداری، ساده و احساساتی بودن، انفعال، ملایمت و مهربانی نمایش داده می شوند. در مجموع، ویژگی ها و نقش های جنسیتی نمایش داده شده، با آموزه های دینی اسلام و واقعیت های اجتماعی، کمتر هم خوانی دارد.
جنسیت، نقش های جنسیتی، رسانه، تلویزیون، اسلام.

مقدمه

طبقه بندی افراد بر اساس جنسیت، آن چنان جنبه ی ضروری و خودکار ادراک ما از دیگران است که حتی خودمان هم آگاه نیستیم این تمایز را قائل شده ایم. مجموعه باورها درباره ی جنسیت یا کلیشه های جنسیتی، در چگونگی ادراک ما، هم از خودمان و هم از دیگران، نقش مهمی ایفا می کنند. کلیشه های جنسیتی از مهم ترین کلیشه های مطرح در فرهنگ جامعه هستند.
امروزه بخش زیادی از معرفت بشری، ایده ها، اطلاعات و اندیشه ها از طریق رسانه ها به ویژه تلویزیون منتشر می شود و شکل می گیرد. رسانه های جمعی، همانند دیگر نهادهای اجتماعی چون آموزش و پرورش و خانواده، تا حد زیادی بر اندیشه های روزمره، به ویژه در مورد جنسیت اثر می گذارند. تلویزیون یکی از پربیننده ترین رسانه های جمعی است و نقش های متفاوتی از آموزش، جامعه پذیری و انتقال فرهنگ تا تغییر اجتماعی ایفا می کند. تلویزیون از بدو تولد فرد وجود دارد و بخشی از زندگی اوست. تلویزیون، ابزاری است که کودکان و نوجوانان از طریق آن، رفتارهای مناسب به ویژه رفتارهای مناسب جنسیتی و مطلوبیت نسبی انجام این رفتارها را فرا می گیرند. افزون بر آن، تلویزیون در فرهنگ سازی، تغییر هنجارها، ارزش های اجتماعی، باورها و نگرش های بزرگسالان نقش مهمی دارد.
نتایج تحقیق های پیشین در زمینه ی چگونگی بازنمایی جنسیت در برنامه های تلویزیونی، نشان می دهند که این برنامه ها با نقش های کلیشه ای فرهنگی، در جامعه سازگاری دارند و نقش بازنمایی کلیشه ها یا تصورات قالبی جنسیتی را برعهد می گیرند. درباره ی بازنمایی مناسبات جنسیتی، معمولاً مردان به صورت انسان هایی مسلط، فعال مهاجم و مقتدر نشان داده می شوند و نقش های متنوع و مهمی را ایفا می کنند که موفقیت در آنها مستلزم مهارت حرفه ای، کفایت، منطق وقدرت است.
در مقابل، زنان معمولاً تابع، منفعل و تسلیم پذیرند و در نقش های کم اهمیت و بیشتر در مشاغل فرعی ظاهر می شوند که جنسیت، عواطف و پیچیده نبودنشان، این ویژگی ها را بر آنها تحمیل کرده است. (3)
مطالعه ی چگونگی بازنمایی جنسیت در برنامه های تلویزیونی اهمیت بسیاری دارد. محتوای برنامه های تلویزیون و چگونگی بازنمایی جنسیت در آنها بازتاب دهنده فرهنگ نیز نگرش جامعه نسبت به مسئله جنسیت است. البته این برنامه ها به طور متقابل بر فرهنگ جامعه نیز اثر می گذارند. یکی از مشخصه های جامعه و نظام ما، اسلامی بودن آن است. از این رو، بررسی محتوای برنامه های تلویزیونی در زمینه چگونگی نمایش جنسیت و نقش های جنسیتی، به ما کمک می کند تا نقش های نمایش داده شده در برنامه های تلویزیونی را با نقش های جنسیتی مطلوب اسلامی و وضعیت موجود زنان و مردان در جامعه مقایسه کنیم. واقعی جامعه و آموزه های اسلامی دریابیم. در آنگاه میزان تناسب تصویرهای پخش شده در این برنامه ها را با تصویرهای این مقاله سعی شده است چگونگی نمایش جنسیت در مجموعه های تلویزیونی و میزان تناسب و هماهنگی آنها با آموزه های اسلامی بررسی و تحلیل شود.

جنسیت، نقش های جنسیتی و کلیشه های جنسیتی

جنسیت، مفهومی جامعه شناختی است و با واژه ی جنس، متفاوت است؛ چون جنسیت زنان و مردان را بیش از طبقه بندی طبیعی آنها، از نظر اجتماعی طبقه بندی می کند و افزون بر آن، بر تقسیم بندی زنان و مردان و روابط سلسله مراتبی بین آنها تأکید می کند. (4) در تعریف جنس، به آن دسته از تفاوت های بیولوژیکی و آناتومیکی توجه می شود که زنان و مردان را از هم متمایز می سازد. در صورتی که جنسیت، انتظارات اجتماعی از رفتار مناسب هرجنس است، جنسیت را تفاوت های اکتسابی فرهنگی بین مردان و زنان می توان دانست. (5)
اصطلاح جنسیت فقط زمانی استفاده می شود که به جنبه های اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی مربوط به زنان و مردان توجه شود. جنسیت و اجزای آن مانند کلیشه های نقش جنسیتی، هنجارهای جنسیتی، نقش های جنسیتی و هویت نقش جنسیتی در پیوستاری از زنانگی و مردانگی، متغیر هستند و جنسیت باید مستقل از جنس زیستی فرد باشد. (6) جنسیت به عنوان یک دوگانگی اجتماعی، با یک دوگانگی طبیعی تعیین می شود. می توان جنس را ظرف و جنسیت را مظروف در نظر گرفت. مظروف ممکن است در برخی موارد، متغیر باشد، ولی ظرف، ثابت است؛ چون قسمتی از طبیعت است و طبیعت تغییر نمی کند. (7)
کودکان با فرآیند جامعه پذیری و کنش های اجتماعی، موقعیت های مناسب خود را به عنوان زن و مرد فرا می گیرند و به تدریج، اطلاعاتی درباره ی نوع شغل متعلق به هر جنس، ظاهر جسمانی، گرایش ها، علایق و ویژگی های روانی به دست می آورند و چگونگی برقراری روابط اجتماعی را می آموزند. هویت جنسیتی، احساس ذهنی مردانگی یا زنانگی و مجموعه ای از ویژگی ها، گرایش ها و رفتارهایی است که هویت اجتماعی و شخصیت فرد را می سازد. از نظر ویژگی های شخصیتی، تفاوت بین هویت جنسیتی مردان و زنان، با مقایسه میزان وجود ویژگی های ابزاری مردانه، مانند قاطعیت و اعتماد به نفس یا ویژگی های عاطفی زنانه، مانند پرورش، حمایت و محبت در آنها مشخص می شود. همچنین هویت جنسیتی روی گرایش ها و رفتارهای متفاوتی متمرکز می شود که هر جامعه مرتبط با هر جنس دارد و محدوده ای را که افراد جامعه، نقش های جنسیتی متفاوت را به رسمیت می شناسند یا آن نقش ها را ایفا می کنند، ارزیابی می کند.
بنابراین، هویت جنسیتی، یک احساس بنیادی مردانگی یا زنانگی مبتنی بر ویژگی های مجزا و جهت گیری های رفتاری است. این مفهوم از هویت جنسیتی، این امکان را فراهم می کند که مردان و زنان، هویت هایی را هم با جنبه مردانه و هم با جنبه زنانه توسعه دهند و شیوه های متعددی برای تنظیم این هویت ها وجود دارد. (8)
نقش جنسیتی، مربوط به هویت جنسیتی و تا حدودی مشتق از آن است. به نظر جان مانی، «هر آنچه یک فرد، برای شناساندن خود به عنوان یک پسر یا مرد و یا یک دختر، یا زن می گوید یا انجام می دهد... »، نقش جنسیتی است. نقش جنسیتی شامل رفتارها و نگرش هایی است که برای مردان و زنان در فرهنگ خاص، مناسب قلمداد می شود. نقش های جنسیتی، گروه بندی افراد بر اساس جنس و وظایفی است که به واسطه جنسیت به وجود می آید و این تقسیم بندی، جنبه های فرهنگی و اجتماعی دارد تا بیولوژیکی. (9)
آنچه دوام این نقش های جنسیتی تفکیک شده را فراهم می سازد، وجود نهادهایی مانند خانواده، مدرسه، گروه هم سالان و رسانه هاست. این نهادها، نقش های جنسیتی را به عنوان یک هنجار نشان می دهند و از دختر و پسر انتظار دارند با این هنجارها هم نوا باشند. هم نوایی، پاداش و تأیید دیگران را به همراه دارد، اما ناهم نوایی موجب تنبیه، نارضایتی دیگران و ناکامی در رسیدن به اهداف است. این هنجارها بدین گونه در کودک، درونی و در بزرگ سالی جزو صفات ثابت و پایدار او می شوند. (10) در صورتی که مرز نقش های جنسیتی، تبدیل به مرزی کاملاً مشخص و غیرقابل جابجایی شود، کلیشه های جنسیتی شکل می گیرند.
کلیشه های جنسیتی، تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شده ای از رفتارهای ویژه زنان و مردان ترسیم می کنند بدون آن که بررسی و آزمون شوند. بر اساس کلیشه های جنسیتی، زنان و مردان در جامعه، ویژگی ها، رفتارها و حالت های روانی خاصی دارند و به طور معمول، وظایف آنها با یکدیگر، متفاوت است. کلیشه سازی از طرفی ویژگی ها و توانایی هایی را به زنان نسبت می دهد که در مردان نشانه ای از آنها نیست و از سوی دیگر، توانایی ها و ویژگی هایی را به مردان نسبت می دهد که زنان از آن بی بهره هستند. از این رو، زنان و مردان برای جلوگیری از طرد جامعه، معمولاً در چارچوب هنجارهای اجتماعی مبتنی بر کلیشه های جنسیتی خود رفتار می کنند و شیوه بیان احساسات، حالات روانی و حتی علایق خود را در این چارچوب قرار می دهند. کلیشه های جنسیتی در روند جامعه پذیری که هر نوزادی از زمان تولد در معرض آن قرار می گیرد، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. (11)
مقایسه ی کلیشه های جنسیتی در تحقیقی جامع در میان دانشجویان 30 کشور مختلف، در مورد توصیف صفات توصیف کننده زنان و مردان در جنبه های کلیشه های جنسیتی به ویژه درباره ی صفاتی که زنانه یا مردانه تلقی می شوند، عمومیت فرهنگی شگفت آوری را نشان داده است. (12)
هنگامی که از افراد خواسته می شود درباره ی زنی عادی فکر کنند، صفاتی چون لطیف، پرحرف، منفعل، ظریف، احساسی و علاقه مند به امنیت به ذهن آنها خطور می کند و زمانی که درباره ی یک مرد عادی فکر می کنند، ویژگی هایی مانند رازدار، پرخاشگر، مستقل، مسلط، غیراحساسی و جاه طلب به ذهن آنها می رسد. هرجنس با فقدان نسبی ویژگی های جنس دیگر نشان داده می شود. اگرچه برخی ویژگی ها، رفتارهای نقشی، مشاغل و نمود فیزیکی زنان و مردان را می توان از هم جدا کرد، هیچ یک از آنها ویژگی انحصاری یک جنس نیست. ویژگی مهم ره یافت چند جزئی جدید به کلیشه های نقش جنسیتی، تأکید بر نسبی بودن ویژگی ها برای زنان و مردان است. (13)
درباره ی اینکه افراد چگونه خودشان را از نظر مردانگی و زنانگی توصیف می کنند، مدل های متفاوتی وجود دارد. یک مدل، تصور ساده از مردانگی و زنانگی را مطرح می کند. در این مدل، رفتارها، گرایش ها و علایقی که معمولاً با زنانگی و مردانگی، ارتباط دارند، ویژگی های انحصاری زنان و مردان هستند. به عبارت دیگر، زنان و مردان نه تنها از نظر ویژگی های اصلی شخصیتی با هم تفاوت دارند، بلکه این ویژگی ها مخالف یکدیگر تصور می شوند. برای مثال، مردانگی با ویژگی های رقابتی بودن، پرخاشگری و استقلال نشان داده می شود و مخالف این ویژگی ها، زنانگی را می سازد. بنابراین، زنانگی با فقدان رقابت، پرخاشگری و استقلال نشان داده می شود. (14)
مدل دوم، تصوری خنثی از مردانگی و زنانگی را مطرح می سازد. در این چشم انداز، زنانگی ویژگی های شخصیتی مخالف با مردانگی ندارد. ویژگی های روان شناختی مردانگی و زنانگی با دو بعد مستقل در نظر گرفته می شود. که هم می توانند جدا از هم باشند و هم تداخل داشته باشند. در این مدل، زن یا مرد بودن به عنوان دو قطب انحصاری که در تمام عمر ثابت هستند، دیده نمی شوند؛ بلکه هویت جنسیتی افراد، در طول دوران تغییر می کند و هر فردی می تواند هم ویژگی های زنانه و هم مردانه داشته باشد.

نظریه طرح واره جنسیتی بم

ساندرا بم (15) از واژه ی «طرح واره ی جنسیتی»2 استفاده می کند و آن را یک ساختار شناختی یا شبکه ای از ارتباطات می داند که ادراکات فرد را سازمان دهی و هدایت می کند. بم با استفاده از واژه ی «طرح واره ی جنسیتی» به مفهوم سازی فرآیند نقش پذیری جنسیتی، یعنی کسب آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی می پردازد که فرهنگ یک جامعه برای زنان و مردان، مناسب تشخیص می دهد.
بم، فرآیند نقش پذیری جنسیتی را ناشی از پردازش «طرح واره جنسیتی» فرد می داند، به این صورت که یک آمادگی عمومی و انگیزش درونی برای پردازش و طبقه بندی اطلاعات متناسب با جنس افراد، توجه و رفتار را به سوی نقش پذیری جنسیتی هدایت می کند. (17)
بم معتقد است رشد هویت در مردان و زنان، با انواع نقش های جنسیتی متفاوت (مردانه، زنانه، دوجنسیتی و نامتمایز) جنبه های بسیار گوناگونی خواهد داشت، به گونه ای که فردی با نقش جنسیتی مردانه، بر جنبه های ابزاری (حیطه های شغلی یا ایدئولوژیکی) هویت و فردی با جهت گیری نقش جنسیتی زنانه، بر جنبه های بیانی (حیطه های بین فردی) هویت متمرکز خواهد بود. (18)
صفت های ابزاری با ورود هدفمند به دنیای بیرون از خانواده، بر محور پیشرفت گرایی و خودمختاری است. این صفت ها به عنوان صفت مردانگی در نظر گرفته می شوند. صفت های بیانی، گرم و هیجانی و با مسئولیت پذیری در خانه همراه است که حمایت و پرورش دهندگی را فراهم می کند و به عنوان صفات زنانگی در نظر گرفته می شود. (19) بم معتقد است کلیشه های فرهنگی در شکل دادن به هویت جنسیتی فرد مهم هستند.
بم آزمونی به نام «فهرست نقش جنسی بم»(BSRI)(20) را توسعه داد. هدف مشخص بم، سنجش حیطه ای بود که در تعریف های هر فرهنگ، از ویژگی های مطلوب زنانه و مردانه، در خودتوصیفی یک شخص ارایه می شود. از این رو، بم، زنانگی و مردانگی را بر حسب مطلوبیت اجتماعی مرتبط با جنسیت، تعریف می کند.
فهرست نقش جنسی بم، از این نظر با ابزارهای پیشین تفاوت دارد که او، فرض دوقطبیتی را بررسی می کند. به نظر وی، ساختارهای زنانگی و مردانگی از لحاظ مفهومی و نظری متمایزند. ایجاد فهرست نقش جنسی، شامل یک مقیاس زنانگی و مردانگی مجزا می شود که بم بر حسب ویژگی های مطلوب فرهنگی برای دو جنس تعریف می کند. از نظر او، هر فردی می تواند واجد تعدادی از ویژگی های هر دو مقیاس باشد. این آزمون شامل صفت های مطلوب زنانگی از نظر اجتماعی مانند مهربان و دل سوز، خون گرم و حساس در برابر نیازهای دیگران، انعطاف پذیر، صفت های مردانگی مانند جسور، پرخاشگر، خطرپذیر و دارا بودن توانایی های رهبری و ریاست و صفات خنثی مانند شاد و صادق می شود.

طبقه بندی آندره میشل برای کلیشه های جنسیتی

آندره میشل در کتاب پیکار با تبعیض جنسی، با بررسی پژوهش هایی که در سطوح بین المللی و برای یونسکو انجام شده است، نمونه هایی از تصورات قالبی مشترک در دنیا، درباره ی زنان و مردان را بیان می کند. از نظر میشل، کلیشه های جنسیتی به چهار دسته کلی تقسیم می شوند:

1. نقش های مختلف در درون خانواده:

مادر نقش خدمت رسان خانوادگی و وابسته به همسر را بر عهده دارد و پدر نقش نان آور و تکیه گاه.

2. ویژگی های شخصیتی:

پسران و مردان، آفریننده، تصمیم گیر و اهل عمل هستند، (فعال)، ولی دختران، وابسته و نظاره گر(منفعل).

3. نقش های اجتماعی و سیاسی:

زنان اگر در سطوح اجتماعی هم فعال باشند، در سطوح کوچک و محلی فعالند، ولی مردان مسئولیت دارند یا رهبر سیاسی هستند.

4. نقش حرفه ای:

مشاغل به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شده اند. زنان، منشی یا پرستار هستند و مردان، کارفرما یا پزشک. (21)

نظریه اروینگ گافمن درباره ی بازنمایی جنسیت در رسانه های دیداری

رویکرد «بر ساخت گرایی اجتماعی» اروینگ گافمن به مقوله ی جنسیت و بازنمایی آن در رسانه های دیداری، یکی از جذاب ترین، پیچیده ترین و منحصر به فردترین چشم اندازهای مربوط به مطالعات جنسیتی است. گافمن در کتاب تبلیغات جنسیتی، در پی این است که افراد چگونه هویت جنسیتی شان را برای دیگران آشکار می کنند و چگونه این هویت جنسیتی در تبلیغات به کار گرفته می شود. از نظر او، جنسیت به صورت دیداری به شکل های مختلف در گستره ی تبلیغات رسانه ای برساخته می شود.
به طور خلاصه، استدلال گافمن این است که تفاوت در رفتار زنان و مردان، بر اساس تفاوت های بیولوژیک، بین آنها به وجود نمی آید، بلکه «بسیاری از اعمال اجتماعی که غالباً پی آمد طبیعی تفاوت های میان دو جنس تلقی می شود، در عمل، ابزاری هستند که آن تفاوت ها را محترم شمرده و تولید می کنند».
نقطه ی کانونی بحث نظری گافمن در تبلیغات جنسیتی، مفهوم «نمایش جنسیت» است. بدین معنا که جنسیت در موقعیت های اجتماعی از طریق آنچه او «نمایش» می نامد، بیان می شود». نمایش ها درباره ی هویت اجتماعی شخص، سخن می گویند و از این نظر، نقش آگاهی بخش برای دیگران دارند. نمایش ها قسمتی از آن چیزی هستند که ما به عنوان «رفتار بیانگرانه» باز می شناسیم و از این طریق، به انتقال داده ها و دریافت آنها گرایش دادند؟
گافمن شش الگوی دیداری از نمایش های جنسیتی در تبلیغات، تشخیص داده است که به آنها تفاوت های میان زن و مرد بازنمایی می شود. این الگوها عبارتند از:

1. مناسکی شدن فرمانبری:

در این حالت، زنان وضعیتی را به وجود می آورند که انقیاد آنها را در برابر کنترل دیگران نشان می دهد. از این نظر، زنان، بیشتر رفتارهای دلجویانه ای همچون لبخند زدن را به نمایش می گذارند و حالت های ناتوانی بروز می دهند. زنان نسبت به مردان حالات لطیف تری را به خود می گیرند. همچون حالات ترس و انحنای ظریف زنانه. این مسائل در تصویرها، این گونه نشان داده می شود که زن سعی می کند موافقت مرد را جلب کند. از این نظر، زنان غالباً به صورت کاراکترهای لوده و عروسک گونه مردان کاملاً جدّی نمایش داده می شوند.

2. اندازه ی نسبی:

این الگو به این مسئله اشاره دارد که به طور کلی، زنان در تبلیغات و رسانه های دیداری، کوتاه تر از مردان تصویر می شوند و این امر، نماد اقتدار کمتر است. فقط هنگامی که مردی از نظر اجتماعی، کم رتبه تر (پست تر) از زن باشد، کوتاه تر از او نشان داده می شود.

3. رتبه بندی کاری:

به این امر اشاره دارد که چگونه مردان کنش های دیگران را کنترل می کنند، در حالی که زنان کنترل می شوند. بنابراین، مردان غالباً در نقش های مدیریتی به نمایش درمی آیند. به ویژه در نقش هایی که شغلی، به زنان آموزش می دهند. زنان بیشتر در حال دریافت کمک از مردان نمایش داده می شوند. این نوع از فرودستی، هنگامی فعال تر می شود که گروه زنان، هدف هستند. مردان کمتر در مهد کودک یا آشپزخانه نشان داده می شوند یا هنگامی که آنها در این عرصه های زنانه به تصویر درمی آیند، این امر، واقع گرایانه نیست.

4. لمس زنانه:

به این مسئله اشاره دارد که در تصویرهای تبلیغاتی و رسانه های دیداری، زنان اشیا را لمس یا نوازش می کنند، ولی هرگز اشیاء را چنگ نمی زنند یا نمی قاپند. در مقابل، مردان اشیا را دست کاری می کنند یا به آنها شکل می دهند. مصادیق این امر، می تواند در تصویرها، به شکل لمس کردن لباس ها، نوازش یک کودک، به کاربردن لذت جویانه یک محصول و ... از سوی مردان باشد. از سوی دیگر، مردان در چنین موقعیت هایی نشان داده نمی شوند، بلکه دست مردان، صرفاً ابزاری است که با آنها محصول هایی را تولید می کنند، دست شریکی را می گیرند، محاسبه می کنند یا بیس بال بازی می کنند.

5. عقب نشینی مقبول:

زنان غالباً با درگیری روان شناختی، از موقعیت های اجتماعی عقب نشینی می کنند یا کنار نهاده می شوند. بدین گونه که مردان، غالباً هدایت کارها را برعهده می گیرند تا زنان را از این موقعیت ها حذف کنند. گافمن در تبلیغات دیداری مشاهده کرد که «زنان بیش از مردان، به درگیری هایی داخل می شوند که آنها را به طور روان شناختی از موقعیت های اجتماعی حذف می کند. » گافمن درگیری، پنهان کاری عاطفی و وابستگی فیزیکی به دیگران را نشانه های این نوع عقب نشینی برمی شمارد که در تصویرهای زنان در رسانه ها به صورت از دست دادن کنترل احساسات و اشک ریختن، بی خودی خندیدن، پنهان کردن چهره پشت دستان از روی ترس، کم رویی، دست پاچگی یا اضطراب نمایش داده می شود.
از نظر گافمن، شکل ملایم تر نمایش های عقب نشینی می تواند با گرداندن زیرکانه سر یا چشم ها (یا از گوشه چشم نگریستن)، هنگامی که فرد مجذوب دیگری شده و از خود بی خود شده است، در تصویرهای رسانه ای نشان داده شود. همچنین فرد می تواند در پس یک در، یک کتاب، یک شیء، یا یک مرد پناه گیرد. این گونه نمایش ها، عقب نشینی نام گرفته است؛ چون فرد دخیل در آنها، در برابر هر کس که در موقعیت، حاضر است، عقب نشینی و کناره گیری می کند.

6. خانواده:

این الگوی تحلیلی، زنان را بیشتر در موقعیت های خانوادگی و مردان را در بیرون از خانه نشان می دهد. بر اساس مشاهده گافمن در تبلیغات (و به طور کلی، رسانه های دیداری)، معمولاً مردان یا در خانه نیستند یا از آن فاصله دارند. گافمن معتقد است فاصله، کارکردی ویژه را نشان می دهد. نقش مرد، نظارت و حمایت است. برای مثال، در تبلیغات پدر، مکان کوچکی در خانه دارد؛ زیرا زمان طولانی در بیرون خانه کار می کند. این بحث، مسئله ی تمایزیابی جنسیتی را از طریق نقش اجتماعی بیان می کند.
با این دیدگاه، گافمن مشاهده کرد که در تبلیغات، مردان بیشتر در حال انجام دادن کارهای بسیار کوچک درون خانه نشان داده می شوند. از نظر او، این مسئله ممکن است به این دلیل باشد که خانه به طور سنتی، یک «حوزه ی زنانه» تلقی می شود. بنابراین، بر این مسئله تأکید می کند که در فضای خانه، مرد به یک فرمان بر تبدیل می شود. در این جای گزینی، او ممکن است به «وظایف زنانه» تن دهد. بنابراین، در تبلیغات، زنان را در جایگاه سازندگان خانه نشان می دهند در حالی که مردان فقط در نقش دستیار و کمک کار زنان در آشپزخانه نشان داده می شوند. در اینجا، هنگامی که پرسیده می شود کارشناس امور مربوط به منزل کیست؟ پاسخ عملاً ثابت شده است. در تبلیغات، بیشتر این گونه نشان می دهند که زنان در امور مربوط به پخت و پز، نظافت و خرید اقتدار دارند. این امر به جنسیتی شدن حوزه ها اشاره دارد بدین معنا که زنان به حوزه ی خانه و مردان به حوزه ی کار و سیاست در بیرون خانه تعلق دارند.
گافمن بر اساس این الگوهای تحلیلی، اثر بدیع و بی نظیر خود، تبلیغات جنسیتی را خلق کرده است. الگوی تحلیلی گافمن، امروزه در جنبه های مختلف گسترش یافته و پژوهش های نظری گوناگون را سامان داده است. از این رو، برخی بر آن بوده اند که چارچوب تحلیلی تبلیغات جنسیتی را تداوم بخشند و برخی دیگر کوشیده اند آن را به فراسوی حوزه ی غیرکلامی بسط دهند. (22)
در این میان، اگرچه الگوی گافمن بر تحلیل تصاویر تبلیغاتی تمرکز داشته است، دیگر پژوهشگران شاخه ی ارتباطات و رسانه های جمعی نیز از این الگو گافمن بهره ی فراوان برده اند.

جنسیت در اسلام

آیات بسیاری در قرآن، آفرینش زنان و مردان را یکسان می دانند و تأکید دارند که زنان خلقتی مشابه مردان دارند و از این نظر، تفاوتی میان آنها نیست. به عبارت ساده تر، در هیچ آیه ای از قرآن بیان نشده است که مردان از نظر خلقت، مرتبه ای بالاتر از زن دارند یا زنان شأن نازل تری نسبت به مردان دارند. برای مثال، خداوند در آیه ی 11 سوره ی شورا می فرماید: «شکافنده ی آسمان ها و زمین، برای شما از جنس خودتان زوج هایی قرار داد. » یا در آیه ی 21 سوره ی روم می فرماید:
و از نشانه های خداوند این است که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا اینکه در کنار او آرامش بیابید و میان شما دوستی و مهر و محبت قرار داد. به درستی که در آن، نشانه هایی است برای گروهی که می اندیشند.
در آیات دیگر نیز خداوند مردان و زنان را یکسان مورد خطاب قرار می دهد. (23)
در احادیث بسیاری، احترام به زنان و محبت به آنان تأکید و توصیه شده است. در این قسمت به چند نمونه از آنها اشاره می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرموده: «تکریم نمی کنند زنان را، مگر افراد بزرگوار و تحقیر نمی کنند آنها را مگر فرومایگان. »(24) امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: ‌«هر کس محبتش نسبت به ما اهل بیت زیاد شود، محبتش نسبت به زن (همسر) زیاد می شود. »(25) در آیه ی 19 سوره ی نساء نیز توصیه شده است که «با همسر خود به نیکویی رفتار کنید.» همچنین به مردان توصیه شده است که «در امور خانه به همسرانشان کمک کنند.» حضرت علی علیه السلام هرگاه فراغتی می یافت در کارهای خانه به حضرت زهرا (علیها السلام) کمک می کرد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
خدمت کردن به خانواده، کفاره ی گناهان کبیره است و آتش غضب خداوند را خاموش می سازد. به همسرش خدمت نمی کند، مگر کسی که راست گو یا شهید یا کسی باشد که خداوند، خیر دنیا و آخرت را برای او اراده کرده است. (26)
در اسلام، تأمین مخارج زندگی و معاش خانواده بر عهده ی مرد است و ارزش تلاش و کار برای کسب روزی حلال، همانند جهاد در راه خدا ذکر شده است. (27) همچنین احترام، حسن معاشرت و خوش رفتاری با همسر، نفی خشونت، عیب پوشی، عفو، گذشت و مسئولیت پذیری در خانه، از مهم ترین ویژگی های مردان در خانواده است که در اسلام به آنها توصیه شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
بهترین زنان شما، با محبت ترین زنان، نسبت به شوهرانشان و مهربان ترین مادران نسبت به فرزندانشان هستند. آنهایی که مطیع همسرانشان باشند و در برابر مردان دیگر عفیف. (28)
مهربانی، پاک دامنی، حیا، تواضع در برابر شوهر، سازگاری با شوهر، صبر، عفو، خوش رفتاری، عیب پوشی، قناعت و تلاش برای تربیت صحیح فرزندان از جمله مهم ترین ویژگی های ذکر شده برای زنان شایسته در احادیث و روایات هستند.
مهم ترین ویژگی دیدگاه اسلام درباره ی کار زن در منزل، تفکیک دو نوع کارکرد زنان در خانه است. اسلام بر حضور زن در خانه تأکید دارد (هرچند او را به این حضور محدود نمی کند)، ولی انتظار آن صرفاً به امور مادی خانه مربوط نمی شود. در خانواده ی مطلوب اسلامی، زن می تواند اَعمالی را انجام دهد که به اساس ساختارهای ذهنی و روانی و مهرورزی و محبت برمی گردد.
با تکیه بر روایات اسلامی، حضور شایسته ی زن در خانه با برجسته مسلط، موظف به انجام آنهاست و ما از آن ها به کارکردهای مادی زنانه یاد می کنیم، به دیگری بسپارد یا حتی بابت انجام این کارها مزد طلب کند. کارکرد دوم زنان در خانواده با نقش آنها در کانون خانواده به منزله ی محور آرامش ساختن نقش زن در خانه، منافات دارد با کسی که دایم در آشپزخانه مسئول سیرکردن شکم های گرسنه ی شوهر و فرزندان خویش است. زن به عنوان کسی که به اختلاف های خانوادگی دامن می زند و سوژه ی سلب آرامش نمایش داده شود، نمی تواند حضور شایسته ای در خانه داشته باشد. اگر رسانه ها همیشه چنین تصویری از زنان نمایش دهند؛ نگاه منصفانه ای به نقش زن ندارند. بازنمایی عادلانه و منصفانه نقش زنان در خانه، متضمن تمایز اساسی میان کارکردهای مرد و زن در خانه است که اسلام توجه ما را به آن جلب می کند. (29)

پیشینه ی تحقیق

در ایران تحقیق های بسیاری درباره ی موضوع جنسیت و رسانه انجام شده است که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
1. کلیشه های جنسیتی سریال های تلویزیونی ایرانی(1383)، عنوان تحقیقی است که سهیلا صادقی فسایی و شیوا کریمی انجام داده اند. در این تحقیق، محتوای با تحلیل چهار سریال، پنج کلیشه ی شخصیتی سنتی، در فرهنگ ایران شناسایی شده است. بر اساس این کلیشه ها، زن، فریب کار، ناقص العقل، بی وفا، اثرپذیر و فرودست و مرد، صادق، عاقل، وفادار، فعال و فرادست است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که کلیشه های زن فریب کار و زن منفعل در حال بازتولید هستند و ناقص العقلی به زن منتسب می شود و در مجموع، زنان، فرودست مردان هستند. در مقابل، مردان، صادق، فعال و در مجموع، فرادست زن توصیف می شوند. بی وفایی، کلیشه ای فراموش شده است که از گردونه بازتولید خارج شده است. (30)
2. سهیلا صادقی فسایی و شیوا کریمی تحقیقی با عنوان تحلیل جنسیتی بازنمایش ساخت خانواده در سریال های تلویزیونی ایرانی
(بررسی سریال های گونه خانوادگی 1383)، با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام داده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در ساخت سریال های خانواده، نقش جنسیتی سنتی در حال بازتولید هستند. زنان، «کدبانو» و «اهل اندرونی»اند و مردان «اهل بیرونی»، ولی پیوندهای خانوادگی و نوع خانواده به نمایش درآمده در سریال های ایرانی، با ساخت خانواده ی سنتی ایرانی متفاوت است. نوع خانواده به گونه ای هسته ای و بیشتر تک همسر به نمایش درمی آید و تنها صورت قابل قبول «سالار» در خانواده، پدرسالار مهربان و عادل است. از سوی دیگر، میزان مشورت و هم فکری در میان همه ی اعضای خانواده،-نه فقط در میان زن و شوهر-در سطح پایینی قرار دارد. خشونت نیز فقط از طرف پدر بر خانواده اعمال نمی شود، بلکه همه ی اعضای خانواده در آن سهیم هستند، گرچه در کل، میزان خشونت بالا نیست. (31)
3. سیاست جنسیت در تلویزیون ایران، عنوان تحقیقی است که محمد رضایی و عباس کاظمی انجام داده اند. در این تحقیق، سه مجموعه ی تلویزیونی که در سه ماهه ی دوم سال 1383، پخش شده اند، با روش تحلیل محتوای کیفی بررسی شده است. محور تحلیل این نمونه ها، مفهومِ حضور شایسته ی زنان، در سیر داستانی این مجموعه ها بود که پس از بررسی، دیدگاه های برخی نظریه پردازان اسلامی و اهداف و برنامه های تلویزیون در سال 1383 تحلیل شده است. نویسندگان نتیجه می گیرند که کمیّت حضور زنان در این مجموعه ها، حاکی از حضور پررنگ آنهاست، ولی چگونگی حضور شایسته آنها، با الگوها و اهداف سیمای جمهوری اسلامی ایران منطبق نیست.
در هیچ یک از این مجموعه ها، مادر، نقش اساسی ندارد. در بیشتر مواقع، نقش مادران یا حاشیه ای یا نقشی مکمّل است. در این مجموعه ها، به زنان در روابط زناشویی چندان اعتنا نمی شود. در حقیقت، با وجود حضور زن و شوهرها عموماً رابطه ی زناشویی، محور اصلی داستان نیست. زنان به ندرت در موقعیت های شغلی به تصویر درآمده اند و بیشتر حضوری حاشیه ای دارند. اتفاق های اصلی داستان، در محیط های کاملاً مردانه رخ می دهد. از این رو، حاشیه ای بودن نقش های زنانه، امری طبیعی محسوب می شود. همان طور که انتظار می رفت، زنان، بیشتر از مردان در فضای آشپزخانه دیده شدند. در این مجموعه ها، مردان حضوری نسبتاً مشابه با زنان در منزل دارند، ولی بیش از دو برابر آنها، در محل های کار دیده می شوند. (32)
4. طاهره میرساردو و مستوره صداقت، تحقیقی با عنوان مقایسه ی نقش و منزلت زنان و مردان در سریال های تلویزیونی با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام داده اند. نتایج این تحقیق، جوان گرایی نقش های اول زن را در سریال های تلویزیونی نشان می دهد. تعداد بازیگران زن، کمتر از نصف بازیگران مرد است. مردان منزلت شغلی بالاتری نسبت به زنان دارند. سریال های در دست مطالعه، تأیید و تثبیت کننده ی نقش های قالبی شده بر اساس جنس، در فرهنگ جامعه برای مردان و زنان هستند. همه ی زنان مورد مطالعه در سریال های ایرانی، از نظر اقتصادی به پدر یا همسر خود وابسته هستند. مسلط ترین نقش برای زنان، خانه و برای مردان، محل کار و بیرون از خانه است. همه ی صحنه های سریال های مورد مطالعه، حاکی از بی اقتداربودن زنان، انفعال و وابستگی آنان است.

پرسش های تحقیق

1. آیا در مجموعه های تلویزیونی مورد مطالعه، زنان و مردان در تیپ بندی جنسیتی متناسب با جنس خود قرار دارند؟
2. آیا ویژگی ها و نقش های جنسیتی زنان و مردان در مجموعه های تلویزیونی مورد مطالعه، با آموزه های اسلامی، سازگار است؟
3. آیا میزان حضور زنان و مردان، در مجموعه های مورد مطالعه به ویژه در نقش های اصلی، متفاوت است؟
5. آیا میزان حضور زنان و مردان در صحنه های داخل و خارج از خانه، متفاوت است؟ عقب نشینی مقبول زنان و مردان در مجموعه های مورد مطالعه، متفاوت است؟

روش تحقیق

در مطالعه ی وسایل ارتباط جمعی، روش تحلیل محتوا، بیشتر استفاده می شود. این روش، فرصتی فراهم می سازد که محققان به طور سیستماتیک، مدارک را مطالعه کنند و با شمارش آیتم های ویژه در قالب مقوله های تعریف شده، مشاهده های خود را درباره ی محتوای وسایل ارتباط جمعی، نظام مند سازند. در این پژوهش نیز، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است.
واحد ثبت، جزئی از محتواست که در فرایند کدگذاری، طبقه بندی می شود. (33) در این پژوهش، واحد ثبت، صحنه است. صحنه، مجموعه ای از نماهای فیلمبرداری یا تصویربرداری شده تلویزیونی، در ارتباط با هم است؛ بدون آنکه در مکان و زمان رخداد آن، کوچک ترین تغییری داده شده باشد. بدین ترتیب، صحنه، کوچک ترین واحد بنیانی فیلم داستانی یا برنامه ی تلویزیونی است. (34) واحد تحلیل در این تحقیق یک سریال و خط داستانی آن در نظر گرفته شده است.
شاخص های متغیرهای تحقیق، باتوجه به آنچه در مباحث نظری آورده شد، ساخته شده اند. در هر مجموعه ی تلویزیونی، همه ی مجموعه شخصیت نقش ها تحلیل شده است.

جامعه و نمونه ی آماری پژوهش

جامعه ی آماری این پژوهش، همه ی مجموعه های تلویزیونی خانوادگی ایرانی پخش شده در بهار و تابستان سال 1387 است. از بین این مجموعه ها، دو مجموعه ی پربیننده، «مرگ تدریجی یک رؤیا» و «ترانه ی مادری» برای تحلیل محتوا انتخاب شده اند.

برآورد پایانی

در این پژوهش، برای سنجش پایایی از فرمول ویلیام اسکات استفاده شده است. کدگذاری داده ها را دو کدگذار به طور جداگانه انجام داده اند. میزان تشابه دو کدگذاری 88 درصد بود. از آنجا که در محاسبه ی ضریب پایایی، میزان مشابهت کدگذاری ها باید بیش از 70 درصد باشد؛ با توجه به نتیجه ی به دست آمده، کدگذاری این تحقیق قابل اعتماد است.

یافته های پژوهش

در این پژوهش، دو مجموعه ی تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رؤیا» و «ترانه ی مادری» (در مجموع 2502 دقیقه) تحلیل محتوا شدند. از مجموع 92 نقش، 31 نقش زن و 61 نقش مرد وجود دارد. زنان 12 نقش اصلی و مردان 18 نقش اصلی را بازی می کنند. زنان در 74/16 درصد و مردان در 77/13 درصد از صحنه ها حضور دارند. از مجموع 31 نقش زن، 18 نفر شاغل، 4 نفر در حال تحصیل و بقیه خانه دار هستند. از 61 نقش مرد، 58 نفر شاغل، 2 نفر در حال تحصیل و یک نفر معلول است. مردان بیشتر در مشاغل اداری با منزلت اجتماعی بالا از قبیل: استاد دانشگاه، پزشک، قاضی، پلیس، تاجر، مهندس راه سازی و ... حضور دارند. یک نفر از زنان شاغل، وکیل و یک نفر مهندس است. بقیه ی زنان شاغل در این مجموعه ها، به مشاغلی چون دبیری، پرستاری، نویسندگی، منشی گری، خدمت کاری و ... اشتغال دارند. در مجموع زنان در مشاغلی با منزلت اجتماعی پایین تر از مردان مشغول به کار هستند. پاسخ های به دست آمده برای پرسش های تحقیق به شرح زیر است:

پرسش 1. آیا در مجموعه های تلویزیونی مورد مطالعه، زنان و مردان در تیپ بندی جنسیتی متناسب با جنس خود قرار دارند؟

برای تعیین تیپ بندی جنسیتی مردان و زنان، از ویژگی ها و صفات فهرست نقش جنسی بم استفاده شده است. ویژگی های مطلوب زنان از نظر اجتماعی، شامل صفت های مهربان، حساس، دل رحم و دل سوز، خون گرم، هم درد، حساس نسبت به نیازهای دیگران، مشتاق برای تسکین احساس های ناخوشایند دیگران، درک کردن دیگران، با عاطفه و دوست داشتن زیاد کودکان است. ویژگی های مطلوب مردانه از نظر اجتماعی، شامل قاطع، داشتن توانایی های رهبری و ریاست، سلطه گر، شخصیت قوی، پرخاشگر، روی حرف خود ایستادن، مستقل، دفاع از باورها و عقاید خود، نیرومند و قوی و خطرپذیر است.
میزان نمایش ویژگی های مطلوب مردانه و زنانه به تفکیک جنس

ویژگی های مطلوب جنسیتی

مرد

زن

تعداد صحنه

درصد

تعداد کل صحنه ها(مردان)

تعداد صحنه

درصد

تعداد کل صحنه ها
(زنان)

مردانه

463

55/78

830

239

29/94

798

زنانه

357

43

830

502

62/9

798


همچنان که در مباحث نظری ذکر شده است، هر فردی می تواند هم ویژگی های زنانه و هم مردانه داشته باشد و زن یا مرد بودن به عنوان دو قطب انحصاری که در تمام عمر ثابت هستند، دیده نمی شود. نتایج به دست آمده نشان می دهد که مردان و زنان هم ویژگی های زنانه و هم مردانه دارند. در بیشتر صحنه های مجموعه های مورد بررسی، مردان ویژگی های مردانه بیشتر و زنان ویژگی های زنانه بیشتری دارند. به عبارت دیگر، مردان و زنان در تیپ بندی جنسیتی متناسب با جنس خود قرار دارند، ولی هم مردان و هم زنان تا حد زیادی از ویژگی های متناسب با جنسیت خود فاصله گرفته و به ویژگی های جنسیت دیگر نزدیک شده اند. دلیل این امر، به تفاوت بسیار در تیپ بندی جنسیتی زنان و مردان در دو مجموعه «مرگ تدریجی یک رؤیا» و «ترانه ی مادری» برمی گردد.
در مجموعه ی «مرگ تدریجی یک رؤیا»، ویژگی های زنانه بازیگران مرد، بیش از ویژگی های مردانه آنها و ویژگی های مردانه زنان بازیگر، بیش از ویژگی های زنانه آنهاست؛ زیرا در 69/2 درصد از صحنه، مردان ویژگی های زنانه و در 29/2 درصد از صحنه ها ویژگی های مردانه دارند. زنان نیز در 48 درصد صحنه ها، دارای ویژگی های مردانه و در 42/27 درصد از صحنه ها دارای ویژگی های زنانه هستند. زنان به ویژه در برخی نقش های اصلی این مجموعه، پرخاشگر، قاطع، جسور، جاه طلب، مستقل، خشن، سلطه گر و خطرپذیرند و کارهایی را که بیشتر مردانه هستند، مانند سیگارکشیدن، مصرف مشروبات الکلی، دعوا و کتک کاری انجام می دهند و کمتر مهربان و دلسوز و باعاطفه اند. نقش های اصلی مردان در این مجموعه، عاطفی، دل سوز و مهربان، انعطاف پذیر و نسبت به نیازهای دیگران، حساس هستند و کمتر ویژگی های مردانه دارند. بنابراین، در این مجموعه، مردان در تیپ بندی جنسیتی زنانه و زنان در تیپ بندی جنسیتی مردانه قرار دارند. برای نمونه، ویژگی های تعدادی از نقش های اصلی این مجموعه را برمی شماریم.
مارال که نقش اصلی زن در مجموعه ی «مرگ تدریجی یک رؤیا» است، زنی آرام و غیرمنطقی است که بر باورها و عقاید خود پافشاری می کند. او ادعا می کند زنی روشن فکر است که باید در دنیای آزاد زندگی کند و به سبب شغل خود که نویسندگی است، به زندگی زناشویی اش توجه کافی ندارد و وقت کافی برای کودک شیرخوارش نمی گذارد. این زن معتقد است نگه داری از کودک و حتی شیردادن به آن، برایش قید و بند ایجاد می کند و او می خواهد از این قید و بند آزاد شود. او شخصیتی وابسته دارد و به شدت تحت تأثیر اطرافیان قرار می گیرد و در نهایت از شوهرش طلاق می گیرد.
یکی دیگر از نقش های اصلی زن در این مجموعه ساناز، است. او زنی قاطع، سلطه گر، پرخاشگر، جسور، بلندپرواز، دروغ گو، بی عاطفه و بددهان است که به دلیل منافع شخصی حاضر است هر کاری انجام دهد. سیگار می کشد، مشروبات الکلی مصرف می کند، کتک کاری می کند و در زندگی خواهرش، مارال دخالت می کند. ازدواج او نیز به علت ویژگی های شخصیتی اش به طلاق انجامید.
در مجموع، زنان خانه دار در این سریال، مانند مهری و شیرین، ویژگی های مطلوب زنان از نظر اجتماعی را دارند. مهربان، عاطفی، دل سوز و منفعل هستند و به کارهای خانه و بچه داری مشغول هستند.
حامد، نقش اصلی مرد در این مجموعه، مردی مهربان، آرام، منطقی و معقول، عاطفی و تسلیم پذیر در برابر خواسته های همسرش، مارال است. نمونه ی دیگر از مردان در این مجموعه، نقش آراس است. او نیز مردی عاطفی، مهربان، دل سوز و دل رحم و حساس نسبت به نیازهای دیگران است.
در مجموعه ی «ترانه ی مادری» در بیشتر صحنه ها، مردان ویژگی های مردانه و زنان ویژگی های زنانه دارند. برای مثال، فرخ که نقش اصلی مرد در این مجموعه است، مردی سلطه گر، جاه طلب، پرخاشگر، خطرپذیر، دروغ گو و مستقل است. فرخنده نیز یکی از نقش های اصلی زن در این مجموعه را به عهده دارد. او زنی عاطفی، مهربان، دل سوز، احساساتی و مضطرب است که تقریباً در تمام صحنه ها مشغول آشپزی و انجام کارهای خانه است. فرخنده پسرخواهرش را که بر اثر انفجار مین کشته شده است به عنوان فرزند خود بزرگ کرده است. او همیشه نگران از دست دادن اوست و از شدت محبت، او را پسری لوس و وابسته بارآورده است که به تنهایی توانایی انجام کاری را ندارد.

پرسش 2. آیا ویژگی ها و نقش های جنسیتی زنان و مردان در مجموعه های تلویزیونی مورد مطالعه، با آموزه های اسلامی، سازگار است؟

نتایج به دست آمده از تحلیل محتوای دو مجموعه تلویزیونی نشان می دهد که مردان در 5 درصد از صحنه ها و زنان در 13 درصد از صحنه ها، ویژگی ها و نقش هایی مغایر با آموزه های اسلامی از جمله، بی توجهی به مسائل تربیتی فرزندان، پرخاشگری و ایجاد نزاع و کشمکش با همسر، ترجیح منافع شخصی بر مصالح خانوادگی، ایجاد اختلال در فضای صمیمی خانواده و اهمال در انجام وظایف مهم خانوادگی به بهانه ی دغدغه های خارج از خانه، دخالت در زندگی دیگران، سخن چینی، غیبت، دروغ گویی، مصرف مشروبات الکلی و ... داشته اند.
برخلاف آموزه های اسلامی، زنان به ویژه در مجموعه ی «مرگ تدریجی یک رؤیا» نه تنها مایه ی ایجاد آرامش در خانواده نیستند؛ بلکه موجب ایجاد نزاع و اختلاف در خانواده می شوند که در نهایت هم کارشان به طلاق می انجامد. برای مثال، مارال که نقش اصلی را در این مجموعه دارد، زنی تحصیل کرده و نویسنده است که به دلیل مسائل شغلی، از انجام وظایفش در خانواده سرباز می زند، به همسر خود بی اعتنا است، به او بی احترامی می کند و حتی به کودک شیرخوار خود توجه نمی کند. سه زن از نقش های اصلی این مجموعه، از سیگار و مشروبات الکلی استفاده می کنند. دخالت زنان در زندگی دیگران، دروغ گویی و ترجیح منافع شخصی بر منافع خانوادگی، بارها توسط زنان در این مجموعه اتفاق می افتد. ویژگی ها و نقش های جنسیتی، در سریال «ترانه ی مادری» نسبت به مجموعه ی «مرگ تدریجی یک رؤیا» کمتر با آموزه های اسلامی مغایر است. در این مجموعه، مردان بیش از زنان ویژگی هایی چون دروغ گویی، دسیسه چینی و فریب کاری دارند.

پرسش 3. آیا میزان حضور زنان و مردان در مجموعه های مورد مطالعه، به ویژه در نقش های اصلی، متفاوت است؟

از مجموع 1076 صحنه، زنان در 74/16 درصد و مردان در 77/13 درصد از صحنه ها حضور دارند زنان، 31 نقش و مردان 61 نقش دارند که از آن زنان 12 نقش اصلی و 18 نقش اصلی برای مردان است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که زنان هم از نظر تعداد صحنه ها و هم از نظر تعداد نقش های اصلی، کمتر از مردان حضور دارند.

پرسش 4. آیا میزان حضور زنان و مردان در صحنه های داخل و خارج خانه، متفاوت است؟

51/8 درصد از صحنه هایی که مردان در آن حضور دارند، در بیرون از خانه و 48/19 درصد داخل خانه اتفاق می افتد. در حالی که 64/03 درصد از صحنه های زنان در داخل خانه و 48/19 درصد در بیرون از خانه رخ می دهد. در 7/39 درصد از صحنه ها، زنان مشغول کارهای خانه، مانند آشپزی، شستن ظرف ها و مراقبت از کودک هستند. مردان در 1/92 درصد از صحنه ها، در حال انجام کارهای خانه هستند که آن هم به دلیل نبودن زنان است.
بنابراین، نتایج به دست آمده نشان می دهد که زنان، بیشتر در داخل خانه و مردان در بیرون از خانه نمایش داده می شوند. در حالی که نزدیک به 100 درصد مردان و حدود 50 درصد از زنان شاغل هستند، منزلت اجتماعی مشاغل مردان، بسیار بالاتر از مشاغل زنان است. زنان در مشاغلی همچون منشی گری، دبیری و پرستاری مشغول به کار هستند؛ در حالی که مردان مشاغلی با منزلت اجتماعی بالاتر و درآمد بیشتر مانند استاد دانشگاه، قاضی، تاجر و ... دارند.
در این مجموعه ها، به ویژه در «مرگ تدریجی یک رؤیا»، تعداد زنان شاغل بیشتر است. این زنان شاغل و تحصیل کرده که از کلیشه های جنسیتی سنتی فاصله گرفته اند، در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل می شوند و نمی توانند بین کار بیرون از خانه و زندگی خانوادگی خود تعادل ایجاد کنند. فاصله گرفتن از کلیشه های جنسیتی سنتی، پی آمدهای منفی بسیاری برای زنان دارد که طلاق، نمونه ای از آنهاست. در این مجموعه ها، راه حل چنین مشکلاتی، بازگشت زنان به کلیشه های جنسیتی سنتی است.

پرسش 5. آیا میزان عقب نشینی مقبول زنان و مردان در مجموعه های مورد مطالعه، متفاوت است؟

چنان که در مباحث نظری بیان شد، عقب نشینی مقبول، از جمله الگوهای دیداری نمایش های جنسیتی است که گافمن مطرح کرده است. این الگوی دیداری، شامل رفتارهایی مانند گریه، ترس و اضطراب، کم رویی، از دست دادن کنترل احساسات و پنهان کاری عاطفی می شود. نتایج تحلیل محتوای به دست آمده از این دو مجموعه تلویزیونی نشان می دهد که زنان در 11/5 درصد و مردان در 3/73 درصد از صحنه ها چنین رفتارها و ویژگی هایی دارند. بنابراین، زنان بیش از مردان، وارد درگیری هایی می شوند که آنها را به طور روان شناختی از موقعیت های اجتماعی حذف می کند.

نتیجه گیری

نتایج به دست آمده از تحلیل محتوای دو مجموعه «مرگ تدریجی یک رؤیا» و «ترانه ی مادری» نشان می دهد که در مجموع، زنان و مردان در تیپ بندی جنسیتی متناسب با جنس خود قرار دارند. البته تا حد زیادی به ویژگی های جنسیتی نامتناسب با جنس خود نیز نزدیک شده اند. این امر در این مجموعه ها به ویژه در مورد زنان، پی آمدهای بسیار منفی به دنبال دارد. زنانی که با ویژگی های سنتی مردانه، مانند سلطه گری، استقلال، پرخاشگری و قاطعیت نمایش داده شده اند، نقش های منفی دارند. در حقیقت، مجموعه های تلویزیونی، در حال بازتولید و تأیید نقش های جنسیتی سنتی هستند. این نتیجه با نتایج تحقیق های پیشین در این زمینه، مانند پژوهش های صادقی فسایی، میرساردو، رضایی و ... هم خوانی دارد. زنان در سریال های تلویزیونی ایرانی، منفعل، وابسته، ساده، احساساتی و فرودست و مردان: فعال، فرادست، مقتدر، عاقل و مستقل نمایش داده می شوند.
نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که بازنمایی جنسیت در مجموعه های تلویزیونی، مغایر با آموزه های اسلامی است. در مجموعه های تلویزیونی، به کانون خانواده و ایجاد فضای صمیمی که در آن همسران، به یکدیگر محبت می کنند و مایه ی آرامش هم باشند، اهمیت کمی داده شده است. در آیات و روایات خانواده، پناهگاه روانی، عاطفی و مرکز جوشش عشق، محبت، آرامش و رحمت است. ولی در این مجموعه ها این گونه نیست. نتایج این تحقیق نشان می دهد که زنان بیش از مردان، ویژگی های منفی مانند مسئولیت ناپذیری در خانواده، دروغ گویی، غیبت، سخن چینی و ... دارند.
میزان حضور زنان هم از نظر تعداد صحنه ها و هم از نظر تعداد نقش های اصلی، کمتر از مردان است. از این رو، زنان نسبت به مردان، حضوری کم رنگ تر و حاشیه ای در این مجموعه ها دارند.
زنان بیشتر در فضای داخل خانه و مردان بیشتر در فضای بیرون از خانه به نمایش درمی آیند. زنان در بیشتر موارد، خانه دار هستند. این مجموعه ها، بیشتر به پی آمدهای منفی اشتغال و تحصیل زنان پرداخته اند؛ بدین گونه که حضور زنان در خارج از خانه، مانع از انجام دادن نقش های جنسیتی سنتی زنان و سبب ایجاد مشکلات خانوادگی می شود. در ضمن منزلت اجتماعی مشاغل زنان، پایین تر از مشاغل مردان است. چنان که آندره میشل در طبقه بندی خود از کلیشه های جنسیتی، به آن اشاره می کند، زنان در مشاغلی چون پرستاری، منشی گری و معلمی و مردان در مشاغلی چون پزشکی و نقش های مدیریتی فعالیت می کنند.
زنان بیش از مردان، رفتارها و ویژگی هایی را که گافمن آنها را «الگوی دیداری عقب نشینی مقبول» می نامد، مانند ترس و اضطراب، گریه و کم رویی از خود نشان می دهند. بدین ترتیب، از موقعیت های اجتماعی عقب نشینی می کنند یا کنار نهاده می شوند.
در مجموع، نتایج به دست آمده، با نتایج تحقیق های پیشین و مباحث نظری مطرح شده در این پژوهش، هماهنگ است. چنانکه بم مطرح می کند، زنانگی و مردانگی ویژگی های انحصاری ندارند و هر فردی می تواند درجه هایی از ویژگی های زنانه و مردانه را داشته باشد. ویژگی ها و صفت های مطرح شده در فهرست نقش جنسی بم نیز تا حد زیادی در مورد زنان و مردان در مجموعه های مورد مطالعه، صادق است.
طبقه بندی آندره میشل از کلیشه های جنسیتی، مانند ویژگی های شخصیتی مردان و زنان-مردان فعال و زنان منفعلند-در نقش های اجتماعی، سیاسی و حرفه ای با نتایج این تحقیق، هماهنگ است.
«الگوهای دیداری» گافمن نیز با نتایج این تحقیق، هم خوان و سازگار است. مردان نقش های جدّی تری نسبت به زنان دارند. مردان بیشتر نقش هایی را بازی می کنند که دیگران را تحت تأثیر قرار می دهند و کنش های دیگران را کنترل می کنند، در حالی که زنان تحت کنترل قرار می گیرند و فرمان بُردارند. زنان، بیشتر در خانه به ویژه در آشپزخانه و در حال انجام دادن کارهای خانه و مردان در فضای بیرون خانه به نمایش درمی آیند. زنان، بیش از مردان از موقعیت های اجتماعی عقب نشینی می کنند یا کنار نهاده می شوند.
با توجه به نتایج این پژوهش ها، تلویزیون ایران با وجود تحولات شگرف در برنامه سازی هنوز نتوانسته است واقعیت های مربوط به زنان و مردان را آن گونه که در جامعه شاهد آن هستیم، نشان دهد. تصویر زنان و مردان در مجموعه های تلویزیونی، با واقعیت های جامعه و مبتنی بر ارزش ها و آموزه های دینی جامعه ایرانی، هماهنگ نیست.
در عصر حاضر، رسانه ها در تغییر باورها و نگرش های افراد جامعه نقش مهمی ایفا می کنند و هنجارها و ارزشهای مطرح شده در آنها، با تکرار در رسانه و به مرور زمان، به دیدگاه افراد تبدیل می شود. از این رو، لازم است تولیدکنندگان برنامه های تلویزیونی برای نمایش تصویر واقعی نقش های زنان و مردان تلاش بیشتری کنند.
تهیه کنندگان و برنامه سازان مجموعه های تلویزیونی باید تلاش کنند به محورهای مربوط به برنامه های خانواده، حفظ و گسترش منزلت زن در جامعه-که در کتاب اهداف، محورها، اولویت ها و سیاست های تولید، تأمین و پخش سال 1383 به آنها اشاره شده است -برای بازنمایی شایسته زنان توجه کنند. از جمله این محورها، به تبیین جایگاه والای مادر در تربیت دینی خانواده، بیان نقش ارزشمند همسری زن در رشد همدلی و هماهنگی در خانواده و بیان نقش والای زن در رشد جامعه می توان اشاره کرد. (35)
الگوی زن ایرانی، الگوی زنی است که در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، فعال است و در خانه نیز نقش خود را در مقام مادر و همسر ایفا می کند و در تلفیق نقش خود در خانواده و نقش اجتماعی خویش توفیق یافته است. در مجموعه های تلویزیونی، زنان و مردان باید به گونه ای به تصویر که نه تنها در داخل، بلکه در سطح جهانی نیز آن گونه که در جامعه حضور دارند، نمایش داده شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی و مدرس دانشگاه پیام نور تبریز.
2. کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی و مدرس دانشگاه پیام نور تبریز.
3. نک: طاهره میرساردو و مستوره صداقت، «مقایسه نقش و منزلت زنان و مردان در سریال های تلویزیونی»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال 15، ش 51؛ سهیلا صادق فسایی و شیوا کریمی، «تحلیل جنسیتی بازنمایش ساخت خانواده در سریال های تلویزیونی ایران (بررسی سریال های گونه خانوادگی سال 1383)»، مطالعات زنان، سال چهارم، ش 3؛ محمد رضایی و عباس کاظمی، «سیاست جنسیت در تلویزیون ایران»، پژوهش زنان، دوره 6، ش 3.
4. Steve Jackson & sue scott. The gendering of sociologg,in Gender,p20.
5. شهلا اعزازی، «تحلیل ساختاری جنسیت»، مجموعه مقالات اولین کارگاه آموزش تحلیل جنسیتی، ص 36.
6. Michele A paludi,James A. Poyle,(Sex and Gender),p6
7. Chiris tine Delphy,(Rethinking sex and gender),in Gendex Steve Jachon and sue scott,p52.
8. Stephen eal kulis,(Gender labels and gender idenfity as prediction of druy use among ethnically diverse Middle school students),yougt and society. Vol. 33,no 3, pp 443-4.
9. آناهیتا خدابخشی کولایی، مقایسه نقش جنسیتی آندروژن با نقش های جنسیتی مردانه و زنانه و بررسی رابطه آنها با منبع کنترل درونی و بیرونی و حرمت نفس در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه علامه طباطبایی تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، 1381، صص 26 و 27.
10. R. w Connell,(Gender,Cambridge,uk,politypress,p77).
11. «تحلیل ساختاری جنسیت»، مجموعه مقالات اولین کارگاه آموزش تحلیل جنسیتی، ص 45.
12. بهشته عبدی، «بررسی رابطه بین نقش های جنسیتی، وضعیت های هویت شغلی با ترس از موفقیت دانشجویان دختر و پسر سال چهارم رشته های فنی و مهندسی دانشگاه های دولتی تهران»، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران، ص 15.
13. Michele A. Paludi,James A. Doyle,(sex and Gender),p 150.
14. همان، ص 47.
15. Sandra Bem.
16. Gender Schema.
17. «بررسی رابطه بین نقش های جنسیتی، وضعیت های هویت شغلی یا ترس از موفقیت دانشجویان دختر و پسر سال چهارم رشته های فنی و مهندسی دانشگاه های دولتی تهران». پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 22.
18. همان، ص 60
19. همان، ص 24.
20. Bem sex role inventory.
21. آندره میشل، پیکار با تبعیض جنسی (پاکسازی کتاب، خانه، مدرسه و جامعه از کلیشه های تبعیض جنسی)، ترجمه: محمدجعفر پوینده، صص 34-46.
22. اروینگ گافمن، تبلیغات جنسیتی، ص 64.
23. نک: نحل، 97، آل عمران: 195، احزاب: 35، نساء: 1، بقره: 185.
24. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 318.
25. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج66، ص 287.
26. همان، ج104، ص 132.
27. همان، ج103، ص 103.
28. همان، ص 239.
29. محمد رضایی و عباس کاظمی، «سیاست جنسیتی در تلویزیون ایران»، پژوهش زنان، 1376، ش 3، ص 92.
30. سهیلا صادقی فسایی و شیوا کریمی، «کلیشه های جنسیتی سریال های تلویزیونی ایرانی»، پژوهش زنان، ش 3، ص.
31. همان.
32. «سیاست جنسیت در تلویزیون ایران»، ص 27.
33. دانیل رایف، استفن لیسی و فردریک جی فیکو، تحلیل پیام های رسانه ای: کاربرد تحلیل محتوای کمی در تحقیق، ترجمه: مهدخت بروجردی علوی، ص 65.
34. روشن صمدی، فرهنگ فن سینما و تلویزیون، ص 680.
35. «سیاست جنسیت در تلویزیون ایران»، ص 93.

فهرست منابع :

1. اعزازی، شهلا، «تحلیل ساختاری جنسیت»، مجموعه مقالات اولین کارگاه آموزش تحلیل جنسیتی، گردآوری و تنظیم: نسرین جزنی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1380.
2. خدابخشی کولایی، آناهیتا، مقایسه نقش جنسیتی آندروژن با نقش های جنسیتی مردانه و زنانه و بررسی رابطه آنها با منبع کنترل درونی و بیرونی و حرمت نفس در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه علامه طباطبایی تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، 1381.
3. رایف، دانیل، استفن لیسی و فردریک جی فیکو، تحلیل پیام های رسانه ای: کاربرد تحلیل محتوای کمّی در تحقیق، ترجمه: مهدخت بروجردی علوی، تهران، سروش، 1381.
4. رضایی، محمد و عباس کاظمی، «سیاست جنسیت در تلویزیون ایران»، پژوهش زنان، دوره ی ششم، شماره ی 3، 1387.
5. صادقی فسایی، سهیلا و شیوا کریمی، «تحلیل جنسیتی بازنمایش ساخت خانواده در سریال های تلویزیونی ایرانی (بررسی سریال های گونه خانوادگی سال 1383)»، مطالعات زنان، سال4، شماره ی 3، 1385.
6. صادقی فسایی، سهیلا و شیوا کریمی، «کلیشه های جنسیتی سریال های تلویزیونی ایرانی»، پژوهش زنان، دوره ی سوم، شماره ی 3، 1384.
7. صمدی، روشن، فرهنگ فن سینما و تلویزیون، تهران، انتشارات علم، 1376.
8. عبدی، بهشته، «بررسی رابطه بین نقش های جنسیتی، وضعیت های هویت شغلی با ترس از موفقیت دانشجویان دختر و پسر سال چهارم رشته های فنی و مهندسی دانشگاه های دولتی تهران»، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران، 1380.
9. گافمن، اروینگ، تبلیغات جنسیتی، تهران، گام نو، 1380.
10. میرساردو، طاهره و مستوره صداقت، «مقایسه نقش و منزلت زنان و مردان در سریال های تلویزیونی»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال پانزدهم، شماره 51،‌ 1386.
11. میشل، آندره، پیکار با تبعیض جنسی (پاک سازی کتاب، خانه، مدرسه و جامعه ظ، ترجمه: محمدجعفر پوینده، تهران، نگاه، 1376.

12. Connell,R. w. Gender. Cambridge. UK. Polity Press,2002.
13. Delphy,Christine,"Rethinking sex and gender",in Gender, Stevi Jackson & Sue Scott(eds),London and newyork,Routledge,2002.
14. Jackson,Stevi & Sue Scott, ''Introduction: The gendering of sociology, in: Gender, Stevi Jackson & Sue Scott (eds),"London and Newyork,Routledge,2002.
15. Kulis, Stephen et al,Gender labels and gender identity as predictions of drug use among ethincally diverse Middle School Students,yought & society,vol. 33,No. 3,2002.
16. Paludi,Michele A. & James A. Doyle,Sex and Gender,New york,McGraw-Hill.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول